کلمات کلیدی:
question_answer دل نوشته های من...
question_answer خاکستری
امروز بلاخره تونستم برم انبار رو ببینم منظورم انبار مواد شیمیایی بود مسئولش از اون آدمای پر رو بود از اونایی که حس می کنن فقط خودشون زرنگن وهمه چیزو میدونن همراه من هم که تکلیفش مشخصه نه کمکم میکنه نه ولم میکنه تو راه برگشتم یه گند دیگه زدم که بماند موندم تو دوراهی. الان باید می رفتم مقاله بخونم ولی دلم اینجا مونده بود وای خدایا تازه یه نفر دیگه یادم رفته واقعاًدلم میخواد ازدستش فرار کنم ولی وقتی باهاش حرف میزنم حس میکنم بی گناه ترین آدم دنیاست واین منم
question_answer .
من لیلای شب زده ی کابوس های نیمه بیدارم زن از دیروز جامانده درآغاز جاده ای که می رفتی قدیسه هرزه گر پس کوچه های پایین شهر آری. همین شهر کف کرده کفتار پرور! من ابتدای راه گم کرده هزارتوی داستانم چرک نویس تمام نقش های نانوشته ی خود. آنیمای نیمه ویران خیال مردی که. نیست! وقهرمان غزل های شاعری که هرگز به دنیا نیامده بود. شیرین ناشیرین مثنوی بی فرهاد خودت رابرسان! برحریر نازک تنهاییت چنگ نخواهم زد.
کلمات کلیدی: های
question_answer آبی پررنگ
امروز یه چیزایی جدیدی شنیدم که هنوزم که هنوزه مغزم داره سوت می کشه واقعاًیه نفر چطوری میتونه این همه بی ملاحظه باشه البته بی خیال به من مربوط نیست فقط کاری به من نداشته باشه برای من کافیه دلم نمیخواد کسی این آرامشی که دارم رو بهم بزنه دوستم تازه برگشته خیلی دوسشدارم کاش میشد دوتایی باهم یه کار خوب پیدا کنیم وهمیشه تا زمان پیری از احوال هم باخبر باشیم وکنار هم بمونیم البته من نمیخوام بخاطر خودخواهی همیشه پیشم باشه ودوست دارم که خیلی زود سروسامون بگیره امروز
کلمات کلیدی: باشه ,به من
question_answer صورتی
دیشب یکی از مخاطبام بهم گفت امتحان داره و فردا کمکش کنم البته خودم پیشنهادشو دادم نه که منم خیلی تو ریاضی زرنگم خلاصه دوستمو که واقعاً ریاضیش عالیه راضی کردم تا بهش کمک کنه باکلی استرس تموم شد بعدشم که مجبور شدم برم آزمایشگاه ولی از خستگی کم مونده بود خوابم ببره خلاصه رفتمو به نتیجه ای هم نرسیدم یه هفته دیگه امتحان دارم ولی هیچی نخوندم خدا خودش به دادم برسه اصلاً دلم نمی خواد توی این دم آخری گند بزنم الانم بهتره برم بلکه یکم به درسم برسم.
کلمات کلیدی: